خدا با کیست؟


آزاده عزیزم،
«ستاره ها را می توان فقط در شب دید.» بعضی ها می گویند این ضرب المثل قدیمی افریقایی است، تعدادی دیگر می گویند از آسیای میانه است، اما از هر کجایی که باشد حکمت بزرگی در آن نهفته است. دخترکم، در این روز ها من و بسیار کسان دیگری که به انسانیت و افغانستان می اندیشیند نگرانی های بزرگی دارند. دل همه ما می لرزد. انتخابات دور دوم نزدیک است. چی خواهد شد؟ چند هموطن دیگر انگشت و گوش و بینی خود را قربانی رای دادن خواهد کرد؟ چند راکت دیگر به کابل و کندهار و …. فرستاده خواهند شد؟ چند کودک دیگر توسط بمب های ناتو کشته خواهند شد؟ چند انسان دیگر فردا و پس فردا در حملات انتحاری نابود خواهند شد؟ آیا روزی خواهد رسید که ما تصیم گیرنده باشیم نه سیاست های کثیف رهبران عالم؟ نمی دانیم، اما عزیز دلم، نگاه کن و ببین که در این شب تیره، ستاره ها آشکار تر استند و با جرئت بیشتر می درخشند.
شام سرنوشت ما را این انتخابات نه بلکه ستاره های کوچک و ساکت روشن می کنند. ستاره هایی که هر روز با قدم های لرزان از خانه هایشان بیرون می شوند تا مقابل تخته سیاهی در خرابه ای میان سرحد افغانستان و پاکستان بیایستند. ستاره هایی که از تفنگ های وارد شده از بریتانیا و وحشیان تیزاب بدست نمی ترسند. ستاره هایی که دست ندارند، پا ندارند، اما دلی دارند مملو از انسانیت. اگر صلحی آمدنیست، با دستان کوچکی می آید که امروز الفبا را مشق می کنند. مادرانی که امروز در دست کودکان شان قلم می گذارند صلح می آورند نه رهبرانی که بوی باروت می دهند. دختران خوشه چین و پدران دهقان صلح می آورند. . دخترک گلم، تو هم یکی از این ستاره ها استی. هر کدام ما می توانیم مانند این ستاره ها باشیم. می توانیم ستاره هایی باشیم که به روی کودکان سو تغذی در واخان لبخند می زنند. هر کدام ما می توانیم گلی بکاریم برای صلح. حتی اگر بیایند و گلهای مان را با ماین عوض کنند مهم نیست. مهم این است که ما گل را کاشتیم. مهم این است که ما نترسیدیم. آنقدر شجاع بودیم که در وضعیتی که همه داد از جنگ می زدند، ما سرود صلح سر دادیم.
دخترکم به مادرت می گویند که خیلی ساده و ایده آلیست است.می گویند با رویا و گل کاشتن نمی توان دنیا را تغییر داد. اینها فراموش می کنند که اگر مارتین لوتر کینگ موفق شد به برکت رویاهایش بود. توانایی ماندیلا و گاندی هم در رویا های شان بود نه در بازو های شان، نه در تفنگ های که آسمان را خون رنگ آمیزی کردند. آیا می توانیم شمع های کوچکی باشیم که به یاد آن بزرگان می درخشند؟ عزیزم، می گویند: «چگونه می توانی با کسی صلح کنی که خانه ات را ویران می کند؟» من می پرسم: «چگونه می توانید با خراب کردن خانه دشمن صلح بیاورید؟!» دخترم، کسانی را که ظلم می کنند نبخش. راه دیگری برای مبارزه با آنان بیاب، راهی غیر از جنگ. آنانی که می جنگند از تغییر می ترسند، از از دست دادن قدرت می ترسند، از این می ترسند که من و تو چشم ما باز شود و چهره های نحس نقاب زده شان را ببینیم. آنان به آزادی تو نمی اندیشند به قصر های لاجوردین خویش و به تاج ریاست خویش می اندیشند. بگذار بگویند «خدا(ج) با ماست». ما می دانیم خدا(ج) با یک میلیارد انسان گرسنه روی زمین است، خدا(ج) با میلیون ها دختری است که برای غذا تن فروشی می کنند، خدا(ج) با پدران یپری است که شانه های خویش را روی زمین خم می کنند تا برای کودکان شان کتابچه و قلم بخرند. نور چشمان مادر، به یاد داشته باش که خدا(ج) با صلح است.

بیست و پنج اکتبر 2009

یک دیدگاه برای ”خدا با کیست؟

  1. درود عزیزم،

    مثل همیشه خیلی زیبا و با احساس نوشتی… آفرین!

    در آخرش حرف از خدا با کی بودن گفتی، بنده سخت متعقدهست که خدا (ج) دیگه نیست… به قول نیچه مرده و به قول من خودکشی کرده.
    اگه از ایمان به قلب حرف شود، تردید ندارم.
    یادآوری کنم که خدا هیچگاه با صلح نبوده… هیچگاه!

    و در مورد این که خیلی ها به تو «می گویند با رویا و گل کاشتن نمی توان دنیا را تغییر داد.» ساده میگم «غلط میکنند»
    البته این رویا تو فقط در در سط تیوری نماند، و مسولیتی در قبال رویای خود بر عهده بگیری.

    مثلاً:

    اغلب مردم رویای خود راعقیم می گذارند؛ آرزو می کنند و منتظر می مانند بهانه می آورند که امیدوارنند شرایط بهتر شود. بعضی ها وقتی زمان می گذرد ورویایشان تحقق پیدا نمی کند مایوس می شوند. وبرخی دیگر تسلیم می شوند. یکی از دلایلی که اشخاص رویایشان را عملی نمی کنند، این است که مسئولیتی در قبال رویای خود بر عهده نمی گیرند.

    ازت میخواهم یک کتاب به اسم «تحقق رویاها»
    نوشته: جان ماکسول- ترجمه:مهدی قراچه داغی را بخوانید.

    موفق باش

  2. اغلب مردم رویای خود راعقیم می گذارند؛ آرزو می کنند و منتظر می مانند بهانه می آورند که امیدوارنند شرایط بهتر شود. بعضی ها وقتی زمان می گذرد ورویایشان تحقق پیدا نمی کند مایوس می شوند. وبرخی دیگر تسلیم می شوند. یکی از دلایلی که اشخاص رویایشان را عملی نمی کنند، این است که مسئولیتی در قبال رویای خود بر عهده نمی گیرند.
    +1

بیان دیدگاه