ناستالوژی


برای پایان نامه ام به سرود ها و ترانه های میرمن پروین، آزاده، افسانه، رخشانه و میرمن ملینا گوش می دهم. تاسف می خورم که نتوانستم میهنم را آن گونه ببینم و به نسل ما افراط گرایی و مبارزه بر علیه محبت، موسیقی، هنر و رسوم زیبای چند هزار سالۀ ما به ارث رسیده است. تاسف می خورم که حالا که حدود هشتاد و شش سال از ساختن رادیو افغانستان و بیش از نیم قرن از بلند شدن صدای استاد مهوش و میرمن پروین گذشته است، هنوز هم صدای زن را گناه می دانیم، زنان آوازخوان را تحقیر می کنیم و «فاحشه» می خوانیم، و به جای دفاع از گسترش برابری و انسانی بر علیه انسانی ترین چیز ها- شادمانی، زیبایی، هنر، آواز و جشن گرفتن- مبارزه می کنیم. متاسفم که نسل من، نسل جوان افغانستان، افراطی تر از نسل های گذشته است.

یک دیدگاه برای ”ناستالوژی

برای آواره در آمستردام پاسخی بگذارید لغو پاسخ