وقتی ماه گل کشته شد


وقتی ماه گل کشته شد، آب از آب تکان نخورد. کسی دعا نکرد. کسی شمع روشن نکرد. کسی عکسش را نگرفت. کسی عکسش را در روی یک بیلبوردِ بزرگ در شهر نصب نکرد. کسی قصهء زندگی اش، آرزو هایش، شادی ها و غصه هایش، لبخندش، و طرز نگاهش را ثبت نکرد.

وقتی ماه گل کشته شد، دوستانِ فیس بوکیِ من درباره غذای مورد علاقه شان و یا روزِ دشوار شان می نوشتند.

وقتی ماه گل کشته شد، پسرانِ بی خیالِ کابلی زن جوانی را «فاحشه» می خواندند.

وقتی ماه گل کشته شد، طالبان مجروحين خود را با استفاده از زنان به شفاخانه ها منتقل مي کردند.

وقتی ماه گل کشته شد، پولیس های خسته بر شانه های تپهء مرنجان ایستاده سگرت می کشیدند.

وقتی ماه گل کشته شد، شاعری در مورد طعم لبانِ معشوقش شعر می نوشت.

وقتی ماه گل کشته شد، خبرنگاران در مورد مناظرهء کاندیدان ریاست جمهوری در امریکا می نوشتند.

وقتی ماه گل کشته شد، سربازی در افغانستان برای پسرش نامه می نوشت.

وقتی ماه گل کشته شد، معلمین افغان درس های خسته کن و روزمره را روی تخته می نوشتند.

وقتی ماه گل کشته شد، فاحشهء کابلی کنارِ دیواری سرد دراز کشیده بود و از گرسنه گی می گریست.

وقتی ماه گل کشته شد، تلویزیون های افغانستان درامه های هندی پخش می کردند.

وقتی ماه گل کشه شد، «کلینرِ» ملی بسِ لینِ خیرخانه به بهانهء کرای راه خود را به زنانِ مسافر می مالید.

وقتی ماه گل کشته شد، همسایهء ما دوباره «سیاه سرش» را می زد.

وقتی ماه گل کشته شد، دخترانِ هراتی لباس هایشان را روی طناب ها می انداختند تا حداقل آنها آزادی را تجربه کنند.

وقتی ماه گل کشته شد، دختران امریکایی یوگا می کردند تا «استرسِ» شان کم شود.

وقتی ماه گل کشته شد، یک «روشنفکر» در افغانستان در مورد خورد بودن چادر های دخترانِ کابلی صحبت می نمود و ملای مسجد ما در مورد «بداخلاقی» دخترانِ کارگر موعظه می کرد.

وقتی ماه گل کشته شد، انجیلینا جولی خبر نشد.

وقتی ماه گل کشته شد، شاگردانِ مکتب چادر های سیاه به سر نکردند.

وقتی ماه گل کشته شد، رییس جمهور مصروف بود.

وقتی ماه گل کشته شد، دنیا تکان نخورد. در هر گوشهء دنیا زنان و مردان، کودکان و جوانان بی مهابا به کار های روزانهء خود پرداختند.

وقتی ماه گل کشته شد، مادرش لبخند دردآلودی زد که دخترش از رنج رها شد.

یادداشت: به احتمالِ زیاد اکثریت ما، هرگز در مورد ماه گل نخواهیم شنید، و یا زود فراموشش خواهیم کرد. ماه گل زن بیست ساله ای بود از هرات. او را به خاطر این که تن به فاحشه گی نسپرد خانوادهء شوهرش سربریدند.

 

یک دیدگاه برای ”وقتی ماه گل کشته شد

بیان دیدگاه